نجوا
14 دی 1390 توسط ملکی
تو را چشم در راهیم . هر روز و هر شب به بیکرانه افق چشم می دوزیم و هرز گردی که از دور برمی خیزد با خود می گوییم شاید تویی که می یی.
شاید این گرزد مرکب توست.
تو می آیی و پرچم عدالت را بر بلندترین بام دنیا به هتزاز در می آوری و جهان را پر از ندای توحید و عدل می کنی.
تو می آیی تا مرهمی باشی بر دلهای خسته و شکسته و کلیدی باشی برای درهای بسته .